آرشیوی از طنز در روزنامه ها
مخابرات و سایر شرکاء
محمدرضا احمدی
مخابرات و سایر شرکاء!
حتما" شما هم پیامک های یکی دو سال اخیر که فقط و فقط برای امر خیر
اطلاع رسانی و برای سلامت روح و روان شما مشترکین محترم (ونه چیز دیگر)
ارسال می شود را دیده اید .
پیشنهاد های ذیل نیز در راستای بیزنس مشترک مخابرات و سایر شرکاء قابل ذکر است:
-آیا می خواهید بدانید الان رییس جمهور کجاست و چه می کند . ارسال عدد یک . هر پیامک 100 تومان.
-چگونه درصد افزایش حقوق شما از درصد افزایش تورم بالاتر برود . عدد 2 را ارسال کنید.هرپیام 50
-اطلاع رسانی آن لاین رقم آخرین اختلاس ثبت شده ! هر پیام 200 تومان.(ثبت نشده 300 )!
-اعلام اسامی لیستی که تو جیب رییس جمهور قبلی بود . ! هر پیام 250 تومان.
-آن 170 نفر که یک میلیارد و دویست میلیون گرفتند . ارسال عدد 170 هر پیام 170 تومان.
-شخصیت ها و کارگزارانی که تابعیت دوگانه دارند و ویزا و بلیتشون هم واسه امسال تایید شده دارن میرن!
-فهرست 500 نفره اصولگرایان که قراره 30 نفر از توش در بیاد ولی عمرا" ! چون هنوز با هم کنار نیومدن
-فهرست 29 نفره اصلاح طلب ها که فقط یکی مونده بیاد سر لیست بشه ولی عمرا" که بیاد اون یه نفر !
-قیمت مصوب بنزین و نان برای سال 94 که رییس شورای عالی تو دلش گفت ولی ما شنیدیم!
-نتیجه لحظه ایی مذاکرات اونا با ما هر پیامک (استثنا ئا" : 3000 تومان ).
-لیست تحریم های جدید کنگره + تصویر آخرین محصولات جدید " جورجیو آرمانی" !!
-دیگه جونم برات بگه .. چه خبر ؟ (جدیدترین سرویس دهی ما و مخابرات ) با تخفیف 25% هر بسته 300
موارد بسیار دیگری نیز هست . از جمله انواع فال و طالع بینی "عمه شهین " و "خاله کتی " که در اطلاعیه
بعدی عرضه و پیشنهاد می شود . دلتون خوش .. لبتون خندان !!
از مرتضوی بکن حمایت...یادی ز جناب خاوری کن!
علی هدیهلو در قانون نوشت:
استاد، بیا و دلبری کن
گلواژه بگو، سخنوری کن
ای باز همافر شکاری
شو "باز" و سپس همافری کن
لبخند بزن به این قشنگی!
با خنده ی خویش دلبری کن
(این قافیه را دوبار گفتم
"یو دونت وُری"، تو دلبری کن)
لبخند تو چون کویر! زیباست
هی خنده ی بهتر از پری کن
ای چیره به فن انگلیسی
با ما سخن از درِ "دری" کن
ما منتظر تو ایم اینک
برخیز و کمی هنروری کن
برخیز و مشام ما معطر
زان کاپشن مشک و عنبری کن
با آنکه ز خطه ی کویری
یک کم حرکات بندری کن
هی گیر بده به "کاترین اشتون"
هی فحش نثار "جان کری" کن
تشکیل کمیته ی مجازات
ضد "علیِ مطهری" کن
ای سرور کل پاکدستان!!
بر دولت خویش سروری کن
در جمع معاونان و یاران
ای مهتر جمع ؛ مهتری کن
آن "میم . ر" یار جانی توست
با یاور خویش ، یاوری کن
از "مرتضوی" بکن حمایت
مردانگی و دلاوری کن
در زیرزمین خانه ی خویش
با هسته بسی فناوری کن
تا سقف حدود 20 درصد
با خاطر خوش فرآوری کن
ای تشنه به گفتن "عَدالت"
بنشین و به عدل داوری کن
گر داوری تو مشکلی داشت
یادی ز جناب "خاوری" کن!
===========
اومدم از هند اومدم
محمدرضا احمدی
بیش از 2.7 میلیارد دلار از اموال بیت المال در دولت گذشته در اختیار بابک زنجانی قرار گرفته است.
سوال مهم این است که به چه دلیل یک جوان کم سابقه توانسته به این میزان از اموال بیتالمال دسترسی پیداکند...
" خبر آنلاین" به نقل از روابط عمومی نهاد ریاست جمهوری
پاسخ به سئوال مهم :
یکروز یک جوانی که داشت خدمت سربازی اش را انجام می داد از جلوی بانک مرکزی رد میشد
رفت تو و پرسید : " شما راننده نمی خواین؟" .. گفتن : چرا نخوایم ؟ میخوایم خوبشم میخوایم.
از فردا آن جوان کم سابقه و کم سن و سال می رفت انبار پشتی بانک مرکزی و آنجا یک وانت
پر از دلار را می برد میدان فردوسی میرساند دست یکی از صرافان آنجا .
( به نقل از خود آن جوان .. راست و دروغش پای خودش... چیه؟ چرا چپ چپ نیگاه میکنین؟
جوان کم سابقه ندیدین یا وانت ندیدین یا دلار یا بانک مرکزی ؟ ).
خلاصه وقتی چند سال به همین منوال گذشت جوان کم سابقه حالا.. هم یک کم سابقه داشت و هم
یک کم پول ... بعد از آن به یک جای دولتی دیگر مراجعه کرد و رفت توی یک وزارتخانه و
گفت : " سلام... من آمده ام وای وای ... من آمده ام "!
یکی گفت : خوش آمدی جانم ... چیه ؟ بگو عزیزم . ما در راستای کار آفرینی و ایجاد اشتغال
اینجا نشسته اییم و برای خدمت به جوانان وطن اصولا" حضور داریم تا شکوفا شوند .
جوان یه کم سابقه دار ... گفت : اقا ما یک مقدار پول داریم خواستیم وارد شراکت شویم با شما
آن یکی که نشسته بود گفت : آقای رییس امروز مرخصی هستند .. برو فردا بیا گلم !
جوان گفت : عزیزم من با رییس کار ندارم میخوام مدیر کل رو ببینم.
به این ترتیب جوان رفت بالا وارد اتاق مدیر کل شد و پیشنهاد های خودش را داد و مدیر کل
چقدر خوشش آمد از این همه پیشنهاد های محکم و پخته اقتصادی و گفت : " چرا که نه؟" !
چند سال بعد "جوان سابقه دار تر" ! یکروز خیلی اتفاقی یکی از معاونان وزیر را توی مترو
دید و گفت : ا وا ! جناب معاون وزیر ! شما کجا.. اینجا کجا.. ما کجا ؟!! یک پیشنهاد در جهت
حل معضل ترافیک شهری دارم . معاون وزیر گفت زود باش بگو کار دارم .
جوان گفت : یک" ایر لاین هوایی" میخوام راه بندازم ... معاون وزیر همینجور که داشت گوشی
ایفون جدیدش را با پهنای باند وسیع و اینترنت پر سرعت مافوق صوت ! "آپدیت" می کرد
گفت : پولش چی؟ پولشو کی میده ؟ جوان گفت : من میدم جناب معاون وزیر ...
و به این ترتیب آن جوان خط هواییش را راه انداخت .
بعد بواسطه یک دوست قدیمی این جوان روزی از روز ها یک قرار با شخص وزیر گذاشت.
وارد اتاق وزیر شد و گفت :
اومدم از هند اومدم/ با ماشین بنز اومدم ..... / من که دلشاد اومدم / بی غم و ازاد اومدم
وزیر گفت : خوش اومدی . جانم؟ جوان گفت : میخام این بار بترکونیم . در حد بوندس لیگا!
وزیر گفت : پولش چی؟ از کجا؟ جوان گفت : از خودم . من سرمایه گذاری می کنم.
وزیر گفت : از بیت المال نباشه ها ..حوصله دردسر نداریم .
و جوان به وزیر قول داد که محل تامین اعتبار جیب شخص جوان سابقه دار است .
به این ترتیب یک جوان کم سن و کم سابقه به یک جوان میانسال سابقه دار تبدیل شد و به کارش
ادامه داد .
این بود پاسخ مربوط به بند آخر نامه روابط عمومی نهاد ریاست جمهوری.!!
تا شب و روزی دیگر و حکایتی دیگر همه شما را به خدا می سپاریم .
======================
ای بسوزد ریشههای اختلاس!
حسن شاه رجب در روزنامه قانون نوشت:
ای خوش آن دوران که دوران داشتی
بیش و کم صد شغل و عنوان داشتی
پیشمرگانی جسور و کلّه خر
عینهو آقای لینچان داشتی
خط قرمز بودی و دور از خطر
تا سفر استان به استان داشتی
واردات بی رویه معضل است
دائماً دلگیری از آن داشتی
صرفه جوی ارز بودی یک زمان
یک پیمبر اهل سمنان داشتی
درس می خواندی ولی در آکسفورد
هم کلاسی همچو کردان داشتی
خنده ها را با شریکان در خفا
گریه هایت را نمایان داشتی
خوب بود اوضاع بخت و کسب و کار
پیش رویت یک اتوبان داشتی
تا که دیدی می شود لایی کشید
هر چه دستت بود پنهان داشتی
خشک و تر را فرق کی قائل شدی؟
دخل بیت المال عریان داشتی
غافل از آنکه ملِک از لای در
می نویسد آنچه جریان داشتی
خوانده بودی پیشتر این حرف را
منتها در اوج نسیان داشتی
هر کسی یک چوب دارد پیش حق
ترس از آن ما را مسلمان داشتی!
چوب دومنظوره ای از جنس سخت
که خدا از آن فراوان داشتی
چوب خطّت پر شد و بر تسویه
مصلحت شد؛ رو به پایان داشتی
قدر یک ناخن پس از آن ناخنک
قهر حق بر پای عصیان داشتی
حکمی آمد دستت و در متن آن
جز جریمه حکم زندان داشتی
تا ابد هم انفصال از خدمت و
حکم ردّ مال برهان داشتی
بازهم دست خدا شد حافظت
ورنه حکم تیرباران داشتی
ساده بودی واقعاً یک سال پیش
دلخوشی هایی به هذیان داشتی
نی پیمبرخوانده ات اعجاز کرد
نی دگر او خط و خطبان داشتی
نی سرش را هاله ی نوری گرفت
نی به پا در اصل تنبان داشتی
چون وی اکنون سوژه ی مردم شدی
بر لب یک قوم اسکان داشتی
مُردی اصلاً در میان همهمه
جان خود را وه! چه ارزان داشتی
ای بسوزد ریشه های اختلاس
گر نبود اکنون تو هم جان داشتی
==================
مال کدام جناح بوده است
محمد رضا احمدی
شماره یک : آقای "فلانی"... به ما هیچ ارتباطی ندارد و با ما نبوده و مال ما نیست.
شماره دو : این اقا حتی از در اتاق من هم رد نشده مال ما هم نیست.
شماره سه : خوب شد نوار ویدیویی آن هست و می بینید که من فقط یک گوشه نشستم و
دارم چاییمو می خورم .
شماره چهار : بنا نداریم در شرایط فعلی حرف بزنیم . که اگربزنیم حال خیلی ها در قوطی
می رود و ارتباطشان با این آقا و آن یکی آقا زاده معلوم می شود ولی صلاح
نیست الان .
شماره پنج: همکاری با این آدم توسط من کذب محض است حتی یک ریال اعتبار یا مفت
به کسی نداده ام و بیش از این بخواهند تهمت بزنند میزنم (...) سرویس می کنم.
شماره شش: مگر شهر هرت است که (....) کنی .. آخه بی ( .... ) تو خودت این کاره ایی!
شماره هفت: نه از اساس کذب است . یکروز چند میلیارد به زور به ما دادن بابت تبلیغات
انتخاباتی ما قبول نکردیم. تازه من اصلا" نمی شناختم که... از طریق سوپر مارکت
محل گذاشته بودند کنار قوطی شیر . وگرنه عمرا" ما این آقا را دیده باشیم.
شماره هشت : ای بابا از این آقا (.....) بیرون . خوبیت نداره اینقدر بهش گیر بدین .
شماره نه : اونی که خوبیت نداره (....) شماست . باید وضعیت این پرونده روشن شود که در
زمان شما چه (...) و (...) ی بوده و ما خبر نداشتیم.
شماره ده : اینها همه فرافکنی و گل آلود کردن آب است میخواهند (...) کاری خودشان را
پنهان کنند . مال ما هم نیست . یعنی از اساس از ما نیست.
شماره یازده: حساب ما مثه کله کچل" این بابا" صاف است . بنده که یکبارم ایشان را ندیدم.
شماره دوازده : شما به جای افشاگری بنشینید به حساب کتاب آخرتتان بپردازید. مال هر کس
مال خود اوست و این آقا اگر مال ما بود خودمان را دار میزدیم.
"همیشه در صحنه " : ای بابا سرم رفت .! بابا کار من بوده کلا" ... آشنای ماست . .
مال منه... با منه. خوب شد؟
چند روز بعد /// مصاحبه مشترک رسانه ایی :
سخنگو : عزیزان ! ... خوشحالیم که با پیدا شدن عامل پشت پرده
این جریانات تکان دهنده ... جریان " او" نیز از پرده برون افتاد و
خوشبختانه مال ما نبود و از ما نبود و ما از اولش هم گفته بودیم که مال
اون یکی جناح می باشد !
ومضافا".. " مال بد بیخ ریش صاحبش. " .
=================
گفت اما نگفت
زین پس با طنزهای گفت اما نگفت با شما هستم.
بهمنی گفت: اعضای هیأت دولت قبل هیچگونه ارتباطی با آقای زنجانی نداشتهاند.
اما نگفت که وزیر رفاه دولت عمه بزرگه ی ما بوده که از جناب آقای بابک خان زنجانی به عنوان کارآفرین برتر تجلیل کرده است؟ یا بابک خان همیجوری نفت کشتی کشتی میبرده میفروخته و فیلم رقص اش رو برای ما وایبر میکرده؟
***
زاکانی گفت: توصیه من به گروه مذاکره کننده این است که از همه ظرفیت های داخلی مثل مجلس استفاده کنند.
اما نگفت که منظورش دقیقا کجای مجلس است. از صندلی ها استفاده کنند؟ ناهارخوری؟ حیاط اش؟ ..
***
قالیباف گفت: بنده اجازه نمی دهم ایمنی و سلامت مردم و ریه های تنفسی شهر با پارتی بازی و پول معامله شود.
اما نگفت: مگه اصلا توی شهرداری پارتی و پول مطرحه؟ مگه میشه با پارتی و پول توی شهرداری کاری هم پیش برد؟
***
عضو کمیسیون تلفیق مجلس گفت: مشکلی در کشور به نام سرباز فراری وجود دارد، از طرفی آنها به درد نظام وظیفه هم نمیخورند و نمیشود آنها را اجباری به سربازی برد.
اما نگفت که دقیقا چرا به درد سربازی نمیخورند؟ چون پول دارند و میتواند 30 میلیون بدهند؟ چون 30 سالشان است؟ چون مجردند؟ چون...
***
عزت الله ضرغامی گفت: این روزها همه سریال ها و اکثر برنامه های تلویزیون را نگاه می کنم. ابتدا سریال «همه چیز آنجاست» و بعد سریال «گذر از رنجها» را نگاه می کنم. در ساعت 11 شب هم فیلم سینمایی می بینم.
اما نگفت آیا تکرارشان را هم نگاه میکند؟ آیا در مسابقات پیامکی هم شرکت میکند؟ آیا هنگام دیدن فیلم ساعت 11 تخمه هم میشکند؟ آیا راس ساعت 9 زباله ها را دم در میگذارد؟ آیا...
* عباس جوادی
==================
چگونه مجتمع تجاری بسازیم؟
محمد رضا احمدی
1-ابتدا یک زمین بی صاحاب یا صاب مرده پیدا می کنیم آنرا از یک " مزایده خودمانی" میخریم.
2-کاربری زمین را تغییر می دهیم (این مرحله خیلی کش و قوس دارد و طول و دراز است .. اما
با همکاری عزیزان ردیف می شود ).
3-بهنگام تشکیل پرونده جدید و در قالب هویت جدید عنوان کاربری جدید را انتخاب می کنیم:
" مسکونی . اداری . تجاری . خدماتی. آموزشی . فرهنگی. هنری .درمانی. اجتماعی.خیریه." !!
بالانس این انواع کاربری در هنگام فروش خودش یک تخصص ویژه و یک بحث جداگانه می طلبد .
4- پروژه را در بوق و کرنا کرده و اقدام به پیش فروش واحد ها می کنیم .
(به هنگام فاز " بوق و کرنا " نیاز به یک ناوبری حساس و امکان سنجی دقیق هست حواستان باشد
مثل پروژه " پ . ش" بعضی از نواحی پاچه شما آسیب نبیند ).
5-وقتی فاز پیش فروش بیش از 50% پیش رفت کلا" چراغ ها را خاموش و همه چیز را تکذیب
کنید . اگر هم کسی مدعی است بگویید بیا عزیزم دو برابر پولتو بگیر.(اما عملا" چیزی پرداخت نکنید)
6-بطور کلی باید طوری عمل کنید که نیایند سر یک طبقه اضافه" بگویند" که کل بودجه شهرداری را
بدهی باز هم تخریب . بلکه بیایند و لبخند بزنند و در مورد پروژه شما کلا" هیچی " نگویند" !
===============
رابطه معاون اول با جرج سوروس و فتنه گران و اصلاح طلب ها
یک روزنامه نگار جوان در گفتگو با یک خبرگزاری جوان گفته: نوشتن اقدامات رحیمی به پای اصولگرایان شبیه یک جوک و شوخی است.
با تشکر از این روزنامه نگار جوان که
خودش هم یک جوک تازه به کلکسیون جوکهای سیاسی طرفداران احمدی نژاد اضافه
کرد، تیتر و لید برخی رسانه های حامی پاک ترین دولت تاریخ در روزهای آتی را
باهم مرور می کنیم.
یک روز بعد از اعلام حکم
خبرگزاری شانس نیوز:
معاون
اول احمدی نژاد، نیروی نفوذی هاشمی رفسنجانی بوده و اسنادش نیز موحود است.
ضمن اینکه یک نسخه از کارت عضویت او در حزب کارگزاران نیز در اختیار ماست
و نشان دهنده ارتباطات پنهانی او. بر این اساس دولت نهم و دهم همچنان پاک
ترین دولت تاریخ است.
دو روز بعد از اعلام حکم:
یک مقام دولت پاک در گفتگو با چمن امروز:
این
مقام در حاشیه مراسم خرید نان بربری از نانوایی محل که در فضایی صمیمی و
با حضور میلیون ها نفر از مردم تهران و با شعار «دکتر دوستت داریم» برگزار
می شد، گفت: شما مردمو ببینید! باور نمی کنن این شایعات رو. وی در حالی که
از نانوا پرسید: «شما باور می کنی؟» ادامه داد: رحیمی جزء نیروهای خدوم
بوده و در هشت سال گذشته کنار من نون و پنیر می خورده، تنها خلاف زندگی اش
هم ردشدن از چراغ قرمز میدون فاطمی بود که به خاطر خدمت به مردم و ایجاد
عدالت در رسیدن به ستاد انتخابات کشور انجام شد.
وی در حالی که داشت پول
نان را از جیب شخصی خودش حساب می کرد، تاکید کرد: آقای رحیمی هم تبرئه
میشه.اگر نشد اونوقت من اون لیست مفاسد رو منتشر میکنم.
سه روز بعد از اعلام حکم
خبر بیست و سی:
اسناد
جدیدی از ارتباط م.ه با معاون اول دولت قبل افشا شد. م.ه به بهانه چاپ
نقاشی های محمدرضا رحیمی وی را اغفال کرده و نقشه های خود را از طریق او در
داخل کشور اجرا نموده است. به گزارش ما شماره م.ه در دفترچه تلفن رحیمی،
مدرک محکمی بر وجود این رابطه و بی گناهی رحیمی است.
چهار روز بعد از اعلام حکم:
سایت
هوانیوز در گزارشی تحلیلی از نقش م.خ در چپاندن محمدرضا رحیمی در نهاد
ریاست جمهوری خبر داد و از نقشه 4 سال قبل بنیاد باران در پرونده سازی علیه
اصولگرایان و دولت احمدی نژاد پرده برداشت و خطاب به قوه قضاییه هشدار
داد: رحیمی هیچکاره است، اصل کاری را بگیرید که هم اصلاح طلب است و هم فتنه
گر.
پنج روز بعد از اعلام حکم:
روزنامه حیران
رحیمی
بارها به طور پنهانی با جورج سوروس دیدار داشته و اسناد غیر قابل انکارش
همین جا پیش ما هست که به هیشکی هم نمی دیم. ما چند ساعت قبل از انتخاب وی
به عنوان معاون اول احمدی نژاد به او گفته بودیم که رحیمی با ام آی سیکس هم
ارتباط دارد و به درد دولت پاکدست شما نمی خورد اما احمدی نژاد در نامه ای
برای ما نوشت: عمرا!
رحیمی هیچگاه اصولگرا نبوده و همیشه خود را یک
اصلاح طلب دو آتیشه می دانست. نامبرده حتی در سالهای 88 تا 92 چند باری
تلفنی با دفتر هاشمی رفسنجانی صحبت کرده و یکی دوبار هم در جلسات خصوصی از
محمد خاتمی یاد کرده است.
اعلام حکم علیه رحیمی نیز برگ زرینی در دفتر
افتخارات جریان اصولگرایی(البته بخش واقعی ش که ما هستیم) است که نشان داد
به خوبی دزدگیرش کار می کند و نفوذی های اصلاح طلب را به راحتی کشف و خنثی
می کند.
شش روز بعد از اعلام حکم
یک کارشناس مسائل راهبردی
رحیمی
در اظهاراتی محرمانه اعتراف کرده که کلا از جبهه مشارکت خط می گرفته و
خودش اصلا اشتباهی بوده. او در یک جلسه خصوصی در زندان گفته: احمدی نژاد
بارها مرا کشید کنار و گفت، ممدرضا اینقدر با این جماعت نپر! آخرش از راه
به در می شی ها! او اعلام کرده که روح احمدی نژاد هم از کارهایش خبر نداشته
وگرنه سه سوته برکنارش می کرده.
هفت روز بعد از اعلام حکم
یک مدیر مسئول در گفتگوی ویژه خبری
در
پرونده محمدرضا رحیمی، ائتلاف جریان فتنه با جریان انحرافی کاملا مشهود
است؛ اطلاع دقیق داریم که اعطای نشان درجه یک لیاقت به رحیمی توسط احمدی
نژاد، اصلا جزء برنامه نبوده و به پیشنهاد جریان انحرافی این کار انجام شده
و حضور وی در معاونت اولی نیز دسیسه ا.ر.م. اسنادش هم موجوده، هرکی هم
خواست بیاد روزنامه بهش میدیم.
محسن حدادی
==============
سرگذشت یک زن ذلیل!
حسن شاه رجب در قانون نوشت:
زن ذلیلی هستم و بی دادرَس از روی ترس
خنده هایم زورکی، حتی نفس از روی ترس
ابتدا این کارهای ابلهانه بیش و کم
از محبت بود و عشق و شد سپس از روی ترس
سرو بودم پیشتر از ماجرای ازدواج
ترکمانچایی شد امضا، در هوس از روی ترس
سرو آزاد چمن شد جزء املاک تبر
ظرف ایکی ثانیه شد خار و خس از روی ترس
سایه بانم سرپناه اطلسیها بود و بعد
ریشه جای شاخه هایم شد هرس، از روی ترس
روزها در حسرت یک آب خوش خوردن گذشت
تشنه ام در ساحل رود ارس از روی ترس
تا که میآید زمین میلرزد و من در فرار...
زلزله خیز است خانه، چون طبس از روی ترس
ای خوش آن دوران که نامم شهره آفاق بود
در توانمندی؛ نه اینطوری عبث* از روی ترس
زندگی با من چه کردی؟ شیر جنگل از چه شد
پهلوانی پنبه ای! توی قفس از روی ترس؟
==================
عیدی چقدر زیاده!
کورشش کهبازی در قانون نوشت:
عیدی کارگران تعیین و بعد اعلام شد
فکر من اینک اسیر کل آن ارقام شد
چون زیاد است مبلغاش، از کلهام دود آمده
جیب من اینک رقیبِ «بابک» و «شهرام» شد
خب از این پس نیستم در حسرتِ پولِ پدر
دست من کوتاه ز جیبِ طفلکِ بابام شد!
همسرم عیدی رو دید و شاد شد، جیغی کشید
او پس از آن بی خیالِ قسط و قرض و وام شد
میروم بازار تا جارو کنم هر آن چه هست
تا ببینم روح سرگردان من آرام شد
بنده هرچیزی رو دیدم، میزنم روی هوا
تخت و میز و صندلی، از این به بعد الزام شد
پردههای منزلام، میآید از اسپانیا
رنگ آن با نور خورشید و افق ادغام شد
نقرهی تزئینی و الماس و دیبا میخرم
چیدمان خانهام، اینک به من الهام شد
بنده میپوشم از این پس، دائماً پوشاکِ شیک
تیپ من هم شهرهی دنیا و خاص و عام شد
یک برند و مارک مطرح میخرم با افتخار
تا بگویند دیگران، «کورش» چه خوشاندام شد
پورشهام را من سفارش میدهم، کی میرسد؟
چون که آن مالِ من است، خب در جهان خوشنام شد
می روم ازمیر و بودروم، یا که تایلند، یا که رم
چون سفر لازم شود، وقتاش همین هنگام شد
جوجه و کوبیده و برگ و فسنجان و پنیر !
باشد اینک در «منو» ، پس این ناهار و شام شد
نیستم در حسرت شیرینی و آجیل عید
بخشی از پولم که صرف پسته و بادام شد
میوههای ناب و اعلا میخرم، خوب و درشت
هر که خورد از میوههایم، شاد و شیرینکام شد
میخرم ویلا و خانه، میخرم یک باغِ شیک
چونکه آن جولانگه خوبِ جری و تام شد!
چند نفر راننده و پادو ، و نوکر لازم است
میرود بالا کلاسم، سقف آن بر بام شد
زخم من خوب گشته چون پولی گذاشتم روی آن!
باعثِ ترمیمِ زخمِ رویِ شست پام شد!
میخرم، هی میخرم، هی میخرم، هی میخرم
«بچهپولدار» ! هستم و بر گوشیام پیغام شد
در نهایت عیدی ما، کافی و اندازه است
- ۹۳/۱۱/۱۲