آرشیو از اشعار طنز محمد جاوید
خوش به حال خر:
به حال و روز خران رشک می برم هیهات
برای دیده ی خود اشک می خرم هیهات
خری که کره ی خود را بزرگ فرموده
کجا به فکر زن و کار و باراو بوده؟
الاغ کی کمرش خم شده به زیر نزول
کجا خری تو شنیدی که خورده غصه ی پول؟
همین که کره ی او شد بزرگ و نرّه خری
به قول آدمیان شد حسابی او حشری
طویله را به سوی سرنوشت ترک کند
خر است گرچه، ولی وضع خویش درک کند
نه فکر کار و معاش است و فکراهل و عیال
نه فکر مدرسه ی زهره و کتاب کمال
جناب حضرت خر فکر وام مسکن نیست
چرا که کنج طویله برای او عالی ست
نشست ها و سمینارهای رنگارنگ
نمی زند به دل خسته ی خر ما چنگ
نشست پنج و یک و شیش و یک ندارد فرق
برای او که شده در خریت خود غرق
نه فکر شاخص بورس است و قصه ی تحریم
نه از صعود طلا و دلار دارد بیم
خری به طعنه بفرمود حضرت«جاوید»
در این مقوله نکن قدر ذره ای تردید
که وضع ما زتو بهتر بُود در این دنیا
تو هم برای خلاصی بیا به جرگه ی ما
==============
دل نامه
« نمیدانم دلم دیوانهٔ کیست»؟
گرفتار چت ِ رایانه ی کیست؟
نمی دانم دل دنیا پرستم
حواسش در پی یارانه ی کیست؟
**
دلم پیر و دلم پیر و دلم پیر
سر ِ پیری شده درگیر ِ درگیر
فتاده تشت رسوایی ام از بام
صد و ده می زند از دور آژیر
***
«دلم زار و دلم زار و دلم زار»
شده اوراق و افتاده به قارقار
بر آن هستم که تعمیرش نمایم
چه کس دارد برایش جعبه آچار؟
***
من از جور بتان دل ریش دارم»
سه من در صورت خود ریش دارم
اگرچه دشمنم با ماهواره
به پشت بامم اما دیش دارم
======
ماه سحر خیزان
«شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحرکردی»
من بیچاره را تا نیمه ی شب از کمر کردی
اداهایی در آوردی زخود آن شب برایم که
من وارفته را سر حال و مانند فنر کردی
سر شب تا سحر آن قدر نوشیدی که چندین بار
تمام رختخوابم را ز جیش خویش تر کردی
چو دانستی که میخت را به جایی سخت کوبیدی
قر و ناز و اداها را مرتب بیشتر کردی
تو یک شب میهمان بودی ولی ماندی به ریش من
مرا هم مثل احمق های قبلی خنگ و خر کردی
اگر که خواستم هر بار از شرت شوم راحت
به ناز و غمزه ای ترفند من را بی اثر کردی
خودت در امن و آسایش لمیدی روی اموالم
برای من ولی هر روز ایجاد خطر کردی
جگر بر سیخ می کردی،کباب جوجه می خوردی
من بیچاره را اما اسیر و خون جگر کردی
تراشیدی برایم خرج های بی حساب هر روز
به زیر بار قرض و قوله ام من را دمر کردی
اگرچه تا ابرقو هم مرا رخصت نمی دادی
ولیکن خود به پاریس و رم و برلن سفر کردی
خودت چون آسمان جل بودی و یک لا قبا افسوس
به ترفندی گرفتی خانه، من را دربدر کردی
چو دیدی لقمه ی چربی به تورت خورده با پیغام
فک و فامیل را از روستا ی خود خبر کردی
نصیحت های من شد مثنوی هفتاد من کاغذ
ز یک گوشت شنیدی و ازآن گوشت به در کردی
به خود گفتم ولی روزی که ای دیوانه ی «جاوید»
برای یک شب عمری را به پای او هدر کردی؟
تو را ماه «خطر خیزان»! ز خود راندم ولی افسوس
شنیدم باز هم با احمقی شب را سحر کرد
===============
چرا اینگونه ایم؟؟:
خداوندا چرا این گونه شادیم؟
مخالف با اصول حزب بادیم؟
چرا این قدر با تدبیر هستیم؟
چرا ما از خوشی ها سیر هستیم؟
امید ما چرا این قدر بالاست؟
سبدهامان پر از انبوه کالاست؟
چرا رانتی کسی این جا نخورده؟
کسی دیناری از ما را نبرده؟
چه معنی می دهد در کشور غیر
همه سارق ولی ما ساکن دیر؟
چه معنی می دهد که نان گندم
رسد مفتی به دست کل ِ مردم ؟
چرا ما این همه خونسرد هستیم؟
همه سالم ،بدون درد هستیم؟
نباشد روی میز دادگاهی
شکایت از کسی، نفرین و آهی
چرا بیگانه با امر طلاقیم؟
مخالف با درویی و نفاقیم؟
دماغ ما چرا این جور چاق است ؟
پلیس ما چرا ضد چماق است؟
حسادت ،دشمنی ؟استغفرالله
فداکاری ولی در حد بالا
گله مندم ز تو ای رب دادار
نباشد پس چرا یک فرد بی کار؟
همه این جا سر کاریم وشاغل
به خوبی حل شد این گونه مسائل
در آمد های نفتی بین مردم
چرا تقسیم و پولش کی شود گم؟
وکیلان از چه رو وسواس دارند
به دل تشویش حق الناس دارند
دفاع از حق مردم کار آن ها
مثال انبیا رفتار آن ها!
خلاصه آخدا جون توپ ِ توپیم
نباشد در دل ما فکر تحریم
بدون ذره ای تشویش و تردید
تو هم با این خوشی خوش باش «جاوید»
===============
مدرک نامه
گرفتم مدرک و غرق غرورم
لیسانس سازه از پیغام نورم
زلطف بی دریغ شهرداری
خدا را شکر حالا یک سپورم
***
الهی که شود با غ تو آباد
رییس کل دانشگاه آزاد
خودم را می زنم در فصل گرما
به جای بادبزن با مدرکم باد
***
دو سه سالی به دانشگاه بودم
به وزن دانش خود هی فزودم
گرفتم مدرکم را مدتی پیش
وحالا آشپز ِ یک فست فودم
***
سه تا مدرک گرفتم در ریاضی
شدم از خود هزاران بار راضی
ولی چون کار وباری نیست موجود
در ِ کوزه نهادم روز ِ ماضی
***
با مدرک( پی اچ دی) خود حالیدم
صد بار به فکر و هوش خود بالیدم
سگ دو زدم وکار نشد پیدا، پس
یک گوشه نشسته پای خود مالیدم
*****
بعضی از اوقات که این کوزه را پر می کنم
دست بر سینه شده از او تشکر می کنم
هم تحمل کرده وزن مدرکم را سال ها
هم زده لبخند ،گرچه بنده غرغر می کنم
===========
یلدا
بشمار جوجه ها را ،پاییز هم سر آمد
سرما ز ره رسید و یک فصل دیگر آمد
تعداد جوجه های هر کس درست باشد
یعنی که او سرافراز از امتحان در آمد
***
محمود کریمی(مداح) شب یلدا را تحریم کرد:
با اسلحه می توان اتوبان را بست یا بر سر راه عده ای رفت و نشست اما نتوان به زور و تهدید و تفنگ یک رسم هزار و چند صد ساله شکست
با اسلحه می توان اتوبان را بست
یا بر سر راه عده ای رفت و نشست
اما نتوان به زور و تهدید و تفنگ
یک رسم هزار و چند صد ساله شکست
*****
حکم پانزده ماه و یک روز محمدرضا عالی پیام(هالو) تایید شد:
(قطعه)
خوشحال نشو ،نگیر راه در و دشت
این موی دماغی که خودت می دانی
یک سال و سه ماه بعد خواهد برگشت!
====================
ترشی نامه
از یک میلیون و سیصد هزار نفر آمار مجردین با سنین بالا ، 320هزار نفر پسر(بالای 35سال) و 980هزار نفر دختر(بالای 30 سال) هستند
هر شب باید دعا و ذکری بکنیم
آن گاه نشسته فکر بکری بکنیم
ترشی شده تولید به حد کافی
پس بابت ازدواج فکری بکنیم
******
یک شهر پر از تغار ترشی شده است
بوی خوش آن کرده اهالی را مست
گر مشکل ازدواج آسان نشود
این بوی خوشش همیشه همراهت هست
***
اگر چه قیمت نان رفته بالا
ولیکن نرخ ترشی رفته پایین
دلیلش این که نادیده گرفتیم
نکاح السنتی،آموزه ی دین
***********
من معتقدم که زندگی یک بازی است
میدان کسان راضی و ناراضی است
از سختی آن هر آن که شاکی باشد
آن شخص به طور حتم یک شیرازی است
جاوید+پیمان
***********
دل واپس دلسوخته کز خود راضی است
گفته ست که تحریم فقط یک بازی است
هر چیز که شد گران حرامش بکنید
این گفته هم از مکارم شیرازی است
جاوید+ناصر زارعی
**********
معاون امنیتی انتظامی وزیر کشور از بازجویی 191 هزار نفر در رابطه با حادثه اسید پاشی اصفهان خبر داد:
شکر خورده طرف از نوع چینی
پینوکیو شده سیمای بینی
ندارد کنتور ی چون که دروغش
شماره های کنتور را نبینی
========================
اوراقی
تنها کسانی که از گرانی نان ضرر نمی کنند،نان به نرخ روز خورها هستند!
*****
ما این همه اجناس گران را چکنیم؟
اجناس ِ به نرخ زعفران را چکنیم؟
زان روز که رفت نرخ نان بالاتر
خوردیم به نرخ روز نان را ، چکنیم؟!
***
اوراقی:
پسر گفتا پدر را ، جان بابا
ز بیکاری شدم دپرس به مولا
گذارم مدرکم را درب کوزه؟
و یا باید بَرَم آن را به موزه؟
پدر گفتا که ای فرزند بیکار
کنم راه تو را هموار ِهموار
بیا بنشین برایت تا بگویم
و با طرحی علاجت را بجویم
چنان طرحی که می سازد تو را خوب
کند وضع تو را البته مطلوب
به یاری خدای حی سبحان
بزن اوراقی اعضای انسان
شروع کار هم سرمایه ات را
کنم جان پسر بهرت مهیا
خودم دارم سه چارتا عضو اوراق
که یا جفتند یا هم یکه و طاق
ز هر چیزی دو تا دارم ،یکی را
ببر بی هیچ جنگ و هیچ دعوا
دهم یک دانه کلیه با یکی گوش
بِبـَر نصف کبد یک چشم هم روش
در اوضاعی که از خوردن معافی
بود نصفی ز معده هم اضافی
و چون در سفره ام قوت و غذا نیست
دلیل بودن دندان من چیست؟
بکش ده بیست تا دندان من را
که تا اوراقی ات گردد سر ِپا
من ِ بیکاره یک دستم اضافی ست
و یک پا هم برای بنده کافی ست
میان ِ دوستان پیر و پاتال
شود هر قطعه ای پیدا به هر حال
وچون پای پدرنزدیک گور است
دوباره نیز اجناس تو جور است
شود اوراقی ات تکمیل تکمیل
خودت هم از خوشی پاتیل پاتیل
خریداران و دلالان اعضا
به پایت پول می ریزند بابا
شود کمپانی ات مشهور ِ مشهور
بُود چشم بد از اوراقی ات دور
پسر بر طرح بابا آفرین زد
خودش را از خوشی روی زمین زد
سپس «جاوید» را گفتا توِ چاق
بده ما را دو سه تا جنس اوراق
که تا باشم دعاگویت به کرات
ثوابش را بکن هدیه به اموات
معرکه گیری
اندر حکایت سفرهای استانی رییس جمهور:
این معرکه گیری که بُود ویژه ی محمود
آشیخ ندارد به خداوند جهان سود
این تعزیه گردانی و این گونه نمایش
جزء صفت بارز شخصیت او بود
****
براوو نان که سی درصد گران شد
گران تر از جناب زعفران شد
حسن جان آن چه را که وعده فرمود
بدون ذره ای اغراق آن شد!!
***
از روی دست جناب شهریار:
« شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحرکردی»
ودر آخر مرا با وعده های خویش خر کردی
یا:
« شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحرکردی»
و فردایش از این موضوع شهری را خبر کردی؟!
***
از روی دست حضرت حافظ:
به طعنه گفت به مهدی جناب میر حسین
«تبارک الله از این فتنهها که در سر ماست»!!!
نشست هسته ای
مذاکرات هسته ای کیلو چن؟
دونه دونه یا بسته ای کیلو چن؟
اگر چه که جواد ما ظریفه
اشتنشون اگر چه که عفیفه
ولی برا فاطی نمی شه تنبون
مذاکرات بین غرب و ایرون
نشستشون دردی رو درمون نکرد
از دل ما غمی رو بیرون نکرد
دکون شده برای دیپلماتا
عادی شده برامون این بساطا
کاشکی می شد خبر بره براشون
تا این که تخته بکنن دراشون
***
از روی دست جناب فردوسی:
چنین گفت اشتون به حاجی ظریف
«بدان کو مرا دید و با من نشست»
چنانش بکوبم به تحریم و زور
که اعطا کند پنج و یک ناز شست
****
از روی دست خیام:
هر کس چو ظریف سخت جانی دارد
«از بهر نشست آشیانی دارد»
================
مرتضی پاشایی
در خصوص درگذشت مرتضی پاشایی و حواشی آن:
از زور خوشی شنگول و مستیم به مولا!
از مرده ی خود عکس بگیریم کلوزآپ
تا بلکه شود عکس طرف در همه جا چاپ
مرحوم اگر بود میان همه مشهور
خود را بچپانیم به او با کلک و زور
گوییم که این مرده که افتاده در این جا
با عمه ی من خورده زمانی دو تا کوکا
با مرده دو تا عکس تکی عمه ام انداخت
در بازی پاسور ولی عمه ی من باخت
این مرده پسر خاله عموی فلانی است
در مدرسه املای طرف بوده همه بیست
قربان مرامش که به من داشت ارادت
هر چند که می دیدمش البته به ندرت
ای کاش ببارد به مزارش همه شب نور
یک بار سلامش بنمودم ز ره دور
او با پدر دختر همسایه ام امسال
رفتند دو تایی به سوی قله ی توچال
القصه دوتا روح به یکتا بدن هستیم
مانند دو تا مرده به یکتا کفن هستیم
«جاوید » بدان من پس از او تاب ندارم
هر چند که خوابم تو بدان خواب ندارم!!
****
نساز از مرتضی پله برادر
برو در فکر بدبختی خود باش
تو که جان کندنش را می کنی فیلم
کسی هم می کند فیلم تو را فاش
****
هر چند که باید اندکی زاری کرد!
باید ز جنازه فیلم برداری کرد
تا روح جناب مرده هم شاد شود
باید جهت نمایشش کاری کرد!!
=======================
گوناگون
استاندار اردبیل: دختران باید زودتر دیپلم بگیرند و نیازی به ریاضی و فیزیک ندارند
مجید خدابخش
گفت: بلوغ جسمی دختران پنج الی شش سال زودتر از پسران بوده و بر همین اساس ترخیص
از تحصیل نیز باید متفاوت باشد. وی افزود: تا کلاس نهم دختران می توانند دیپلم خود
را دریافت کنند و لازم نیست بسیاری از آموزش ها از جمله فیزیک و ریاضی که فردا در
زندگی به درد دختر نمی خورد به وی ارائه شود.
شکر خورده
دوباره چون خدا بخش
شدم از خنده بر
روی زمین پخش
ارادتمند اویم
شخص بنده
هر آن کس می کند
ایجاد خنده
خداوندا مدیران
را بکن شاد
که ما را می
کنند این گونه ارشاد!!
***
از روی دست جناب عبید:
«پیوسته چشم شوخت ما را فکار دارد»
مانند یک سگ هار
چشمت مرا گرفته
***
جناب مستطاب حاج عزت
به سیما و صدا
بخشید عزت
و حالا می شوند
از دَم سرافراز
به لطف و
کاردانی سرافراز!!
***
در خصوص سفر به چین:
به این کشورگذارش هرکس افتاد
کند از دست آن
ها داد و فریاد
ز بی فرهنگی
چینی چه گویم
«که دشمن نشنود
کافر نبیناد»
****
گرچه چین سرشار
ِاز عطر گل است
روی هر گل
جایگاه بلبل است
لیک با افسوس
باید گفت که
قوم چینی مثل
جنسش بنجل است
***
از روی دست صائب:
تا تو ای سرو روان از باغ بیرون رفته ای
آمده دزدی به باغ و میوه ها را چیده است
===============
غذای نذری
یخچال پر ازغذای نذری شده است
قربان حسین و این همه جود و سخا
ای کاش که هر روز شود عاشورا
هر گوشه ی سرزمین ما کرب و بلا
===============
پیامک به جناب حافظ
ضمن گرامی داشت روز حافظ ،به اطلاع عموم نه عَموم می رسانم که در این روز مسیجی به خواجه اهل راز زدم و روزش را بهش تبریک گفتم و جناب ایشان هم در پاسخ پیامک بنده بیت زیر را ارسال کردند و کلی ما را شرمنده نمودند:
پیامک من:
روزت مبارک باد و با شاخ نباتت
عاشق بمانید و هزاران سال زنده!!
جواب خواجه:
سرت سبز و دلت خوش باد جاوید
که خوش نقشی نمودی از خط یار
***
از روی دست جناب صائب:
«از دل خونگرم ما پیکان کشیدن مشکل است»
تازگی ها از دل ما بنز خارج کرده اند!
« یک سر زلف تو در چین و یکی ماچین است
عمر کوتاه من و شانه ی زلفت هیهات !
***
محکومیت معاون اول احمدی نژاد به 14 سال زندان و جزای نقدی 4 میلیارد تومان:
دولت پاک دست،چاییدی
به خود ت هشت سال بالیدی
تپه ها هر چه بود بر سر راه
روی آن ها نشسته و.......
****
خوشا آن خط که میس کالش تو باشی
خوشا ارثی که اموالش تو باشی
ز دست دوریت تب می کنم هی
خوشا آن لب که تب خالش تو باشی!!
======================
شاکی میشوم
دور از جان شما و دوستان ،این روز ها
از همه حتی گچ دیوار شاکی می شوم
چون که زد پوزش به مشت بنده و دردم گرفت
می روم از پوز استکبار شاکی می شوم
در اداره زیر میزی ها مرا کرده کچل
لاجرم از میز لاکردار شاکی می شوم
چون کند تفکیک جنسیت جناب شهردار
از کسی که دارد اسمش دار شاکی می شوم
آخر هر ماه دولت می دهد یارانه ام
من از او با این همه اصرار شاکی می شوم
بر سر ِ کاریم گرچه جملگی ،اما حقیر
طبق عادت از وزیر کار شاکی می شوم؟
در خیابان خودرو صفرم موتور سوزاند ،پس
از خیابان های ناهموار شاکی می شوم
دور من چون خط کشیده روزگار کج مدار
بنده بالاجبار از پرگار شاکی می شوم
این پدر زن مایه دارم هم نمی میرد لذا
من زعزراییل هم این بار شاکی می شوم
چون گرفته همسرم فرمان عقلم را به دست
من ز هر بانوی فرماندار شاکی می شوم
چون شپش در جیب بنده قاپ بازی می کند
وقت رفتن جانب بازار شاکی می شوم
دوستم چون خوش و خط و خال است مثل مارها
بی خیال دوستم ، از مار شاکی می شوم
مثنوی هفتاد من کاغذ شود اما فقط
قدر شش تا کاغذ آچار شاکی می شوم
روز شاکی می شوم نیم روز شاکی می شوم
از سحر تا موقع افطار شاکی می شوم
این شکایت نامه را تعطیل کن چون کم کمک
دارم از «جاوید » هم انگار شاکی می شوم
=================
شکر خوری
ارسلان فتحی پور رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس از رانت 7هزار میلیارد تومانی سه صراف با همکاری بانک مرکزی در دولت احمدی نژاد خبر داد:
دولت پاک دست یعنی این
بهتر از هرچه هست یعنی این
سهم ملت بیلاخ زیبا بود
لایق ناز شست یعنی این!!
***
اندر حکایت سخنان امروز نتانیاهو در سازمان ملل:
دراین اوضاع و احوال و هیاهو
دوباره زر زده نتان ِیاهو!!
شنیدم باز سنگ پای قزوین
دکانش تخته شد از بابت رو!
***
در خصوص دیدار کامرون و روحانی و طرز نشستن کامرون و شکرافشانی اش در سازمان ملل:
روباه با دم شیر بازی نمی توان کرد
چون زخم های دستت باید که پانسمان کرد
گر تو قسم به عباس خوردی ،ولی لزومن
باید دم خروست در پشت تو نهان کرد
********
با این عمل اصلاح دمل فرمودی
یا این که به حرف دل عمل فرمودی؟
شفاف بکن موضع خود را که چرا
رفتی و دماغ را عمل فرمودی؟
***
زنی دارم که اِند خانه داری است
از این بابت مرا همراه و یاری است
اجاره داده ام ماهی سه میلیون
چرا که خانه اش کیس تجاری است
=====================
از هر دری
به مناسبت سالروز دفاع مقدس:
یک عده به شربتی رضایت دادند
رفتند و به ملتی سعادت دادند
یک عده ز پشت جبهه ها برگشتند
هر روز نمایشِ شهادت دادند
بردند هر آن چه بود و خوردند، سپس
خجلت به شهید حاج همت دادند!!!
***
احمدی نژاد:از همین الان منتظر بهار هستم:
بهاران را خزان کردی دمت گرم
به کام اشُتران کردی دمت گرم
کاناپه بود زیر پای آن ها
عوض با مبلمان کردی دمت گرم
بهار از تو گریزان است آقا
کجا سر را نهان کردی.......... ؟!
***
از روی دست جناب شهریار:
«جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را»
و چون پیدا نشد با لامپ صد دنبال آن گشتم
***
« از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست»
حالا که قمر آمده ، قرص کمرم کو؟!
=======================
گوناگون
انگار که می خورده و مستیم هنوز
طرفی ز وجود خود نبستیم هنوز
با مرده ی خود دم خور و مأنوس تریم
«چون زنده کش ومرده پرستیم هنوز»
***
روحانی : راه ترویج عفاف در جامعه "ون" نیست:
یک عده هپی به بشکنی شاد شوند
از قید غم زمانه آزاد شوند
یک عده ی شـُل حجاب اما با شوق
رفتند درون ون که ارشاد شوند
***
رحیمی: پشتپردهها را میگویم
پرده ها را پس بزن جون ِداداش
پاره کن یا پرده را اما یواش
از بگم ها دست بردار وبیا
آن چه می دانی بگو تا انتهاش
گر نمی دانی ببند آن زیپ را
بی خودی هی هم نزن این ظرف آش
***************
دو هفته پیش که دوست عزیزم سید محمد رضا عالی پیام(هالو) به علت حمله ی قلبی در بیمارستان بستری شد براش مسیج زدم که:
برخیز که نا امیدشان گردانی
آنان که در انتظار حلوای تواند
پس از این که کمی حالش بهتر شد و آمد به بخش سی سی یو این شعر را برایش فرستادم:
گفت هالو ز بخش سی سی یو
بنده هستم سلامت و سر حال
آن که در انتظار حلوا بود
قرص حسرت نماید استعمال
و پس از مرخصی از بیمارستان و شرح ماجرا به این گونه توسط خودش:
درود
بر دوستان عزیزی که نشان دادند تنها نیستم. ماجرا از این قرار بود که
چهارشنبه شب در پی یک حمله قلبی توسط پسرم به بیمارستان منتقل شدم. در آن
جا گفتند که در راه یک حمله خفیف را رد کرده و این دومی است. مشغول مداوا
بودند که دچار افتادگی نصف صورت و از کار
افتادن کامل عضلات بلع شدم. با اضافه شدن از کارافتادگی تدریجی زبان به
تهوع و سرگیجه قبلی، پزشک معالج گفته بود این ها علامت سکته مغزی است.
تنها چیزی که به داد من رسید و مرا دوباره بین شما برگرداند، لطف خداوند،
دعای شما و انرژی های مثبتی بود که دوستان از همه جا به سویم گسیل داشتند.
قصد جانم نمود عزراییل
با تمام قوا و زور و توان
یک دو تا حمله در حوالی قلب
سومی مغز را گرفته نشان
جنتی را به چالش سکته
می کنم دعوت از همین الان (هالو)
این جواب به او داده شد:
تو دست جنتی را بستی از پشت
زدی بر فک عزراییل با مشت
دودر کردی جناب مالک الموت
همین کار قشنگ تو مرا کشت
=========================
رکورد
ایران رکورددار قربانیان سانحه ی رانندگی در جهان
ایران رکورد دار تورم جهان در سال 2013
تهران رکورد دار سرقت در کشور
تهران رکورد دار اعتیاد در کشور
ایران رکورد دار سرقت خودرو در کمترین زمان
خودروهای سواری چینی مونتاژی رکورددار افزایش تولید خودروهای سواری در ایران هستند.
و...........................
ما صاحبان هر چه رکوردیم، مرحبا
صد کاپ و جام جایزه بـُردیم ، مرحبا
با این همه رکورد که بر جا نهاده ایم
شادیم از آن و چون که نمُردیم، مرحبا
***
از روی دست حضرت حافظ :
«به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم»
و الان دین خود را من پر از سوراخ می بینم
***
از روی دست خانم پروین اعتصامی:
«شکایت کرد روزی دیده با دل»
که از دست تو دارم می شوم ول
چرا هر( کیس ) می بینم سر ِ راه
به فکر بردنش هستی به منزل؟!
=======================
تفکیک جنسیتی
کرده چون تفکیک ما را شهردار
نام او مانـَد همیشه یادگار
کرده از حیثیت زن ها دفاع
مـُفتکی داده به ماها اختیار
لرزه بر اندام مرد انداخته
با چنین طرحی که کرده برقرار
چون زیادی شخصیت داده به ما
کرده ایم از ان کمی هم احتکار
تا اگر شخصیت ما لطمه خورد
در مبادا روزمان اید به کار
گر چه این تفکیک جنسیت بـُود
میوه ی ان لیک شخصیت بـُود
از خشونت های مردان راحتیم
در اداره تا به کی داد و هوار؟
راندمان کارمان بالا زده
رفته تا نزدیک مرز انفجار!
شهردار باقلوا ،توو دل برو
دست ما داده ست کاپ افتخار
با چنین تفکیک جنسیت بدان
شخصیت ریزد ز ما چون آبشار
در اتاقی دور هم گپ می زنیم
شاد و خوشحالیم از این ابتکار
دور هم تعریف صغری می کنیم
یادی از تصمیم کبری می کنیم!!!
در خیابان نیز کاش این طرح خوب
می شد اجرا در کمال اقتدار
طرح زوج و فرد می شد مستقر
تا نبیند مرد زن را در گذار
روز فرد از آن ِ مردان خشن
زن ظریف است و به او زوجش سپار
روزهای زوج کار ِ خانه هم
روی دوش مرد می گردد سوار
الغرض این شهردار مبتکر
رفت جزء چهره های ماندگار
گفت با «جاوید» مردی کاردان
این چنین طرحی نباشد در جهان
=================
ریش
اسخ به کسانی که شعر دیگران را به نام سیمین بهبهانی در فضای مجازی پخش کردند( بر اساس قافیه و ردیف شعر راشد انصاری)
او که خود بانوی خوش گفتار شعر است و غزل
از من و امثال من اشعار می خواهد چه کار
کوله بار شعر او سنگین تر از هر شاعر است
این چنین فردی اضافه بار می خواهد چه کار؟
***
از روی دست ِ خیام رحمت الله علیه:
«بهرام که گور می گرفتی همه عمر»
رفت و دو سه تای آن ز چین وارد کرد
***
واعظی بر منبری دادی سخن
گرد بودی دور منبر مرد و زن
سخت گریان بود مردی زان میان
زار و نالان با دو صد آه و فغان
گفت واعظ گر یه ات ذکر خداست
گریه ی تو ارزشش بیش از دعاست
داد پاسخ مرد گریان شیخ را
من نمی فهمم سخنهای شما
داشتم من یک بز سرخ قشنگ
فرز و چابک چست و چالاک وزرنگ
ریش او مانند ریش شیخ بود
مُرد صد افسوس در یک صبح زود
دیدن ریش تو قلبم را فِسُرد
یاد آن بز اوفتادم من که مُرد
گریه ام بود علتش این ماجرا
نی که گفتار و سخنهای شما!
بر اساس داستانی از رساله دلگشا(عبید زاکانی)
=========================
به جهنم
اندر حکایت صبت های رییس جمهور:
به جهنم حواله داد حسن
جمع دلواپسان خونین دل
گفت آنجا روید و خوش باشید
کرده ام رهن بهرتان منزل
چون که در کشوری که ما داریم
نیست جایی برای یک بزدل
***
سقوط آنتونُف:
شنیدم پراید علیه السلام
به لبخند گفتا به طیاره ای
از این دلخوشم که تو هم مثل من
به چشم همه خوار و بیچاره ای
تو هم عین من عامل مرگ و میر-
شدی و نباشد بر آن چاره ای
ولی مرگ حق است و تو این وسط
چو من اهل فنی و این کاره ای
***
گفت چون تحریم کاغذ پاره است
درد ما هم در نهایت چاره است
در جوابش گفت زیدی ،روی تو
سخت تر از هر چه سنگ خاره است
باز کن چشمان خود را و ببین
ملتی از دست تو بیچاره است
رییس
دادگاه عمومی شهرستان لنده در حاشیه ی یک مراسم شلاق زنی در ملاء عام گفته
است: «اجرای یکی از حدود الهی بهتر از 40 شبانه روز بارش باران در یک
سرزمین است...»:
خدا را شکر حل شد خشکسالی
روان شد رود با شلاق والی
اگر جاری شود هر روز حدی
شود سر سبز و خرم این حوالی
==============
از روی دست شاعران
« خاقانی را گلی به چنگ افتاده است» // خاقانی
اما چه کنم که خانه ی خالی نیست
گر جور شود خانه ی خالی گیرم
این اخر عمر بنده را حالی نیست
**********
« شراب از دست خوبان سلسبیل است» // سعدی
به شرطی که نباشد گشت ارشاد
*********
«سیاه چرده بتم را نمک ز حد بگذشت» //عبید
فشار خون مرا برده این سیه بالا
*********
« دنیا نه مقام ماست نه جای نشست» // عبید
این را به گروه پنج و یک باید گفت
********
« قومی ز پی مذهب و دین میسوزند»//عبید
دلواپس ساپورت و خط شلوارند
*******
«نه بر هرخان و خاقان میبرم رشک» // عبید
که بر هر بابک و خاور همین طور
****
«دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات» // حافظ
بکن به رانت مباهات و زیر میزی هم!
**********
مدیر عامل سایپا: هیچ ماشینی نمی تواند با پراید رقابت کند:
ندارد او رقیبی در ابُهت
بنازم بر توانمندی و قدرت
و عزراییل پیشش لنگ انداخت
ز حیث قدرت ِجرم و جنایت
بگیرید
به بهانه ی:
10نفر از نمایندگان مجلس در تذکر کتبی به وزیر دادگستری خواستار اجرای حکم ممنوعالتصویری و ممنوع البیانی (ممنوعیت سخنرانی) سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور اسبق کشورمان شدند.:
فقط بگیرید :
به جای هر کسی او را بگیرید
به جای گرگ آهو را بگیرید
به جرم سبز بودن ،حمله آرید
کرفس و برگ کاهو را بگیرید
برای قطع خط ارتباطش
گوگل ، جی میل ، یاهو را بگیرید
برای این که کشور را نبخشند
ز لب ها خال هندو را بگیرید
به منظور حفاظت از ممه ها
محبت کرده لولو را بگیرید
اگر آهنگر بلخی گنه کرد
به شوشتر رفته یارو را بگیرید
و بالا رفت اگر پولی ز پارو
جنایت کار پارو را بگیرید
کسی که کرده جارو مملکت را
ولش ، آقای جارو را بگیرید
کسی که اسب خان را گفته یابو
غلط فرموده یابو را بگیرید!
سپس چشم عدالت را ببندید
و از دستش ترازو را بگیرید
برای عبرت شاعر نماها!!
همین «جاوید» ترسو را بگیرید
اگر(رو) قافیه با (اوُ) نمودم
ببخشیدم گمانم گیج بودم
******
می خواهد دلم:
داف می خواهد دلم، تیک آف می خواهد دلم
از حقیقت می گریزم ،لاف می خواهد دلم
باز بالا رفته نرخ ارز و در این بلبشو
چند تایی دختر صراف می خواهد دلم
از «خیابانی» چه کم دارم مگر بیچاره من
موقع اجرای شعرم گاف می خواهد دلم
طی شده دوران روشن فکر و روشن مغزها
فکر و مغز آکبند و آف می خواهد دلم
چون که شد شکر خدا وازکتومی ممنوع ،پس
هر شب جمعه فقط اسراف می خواهد دلم
هر چه می گردم نمی بینم به قدر ذره ای
یک نفر انسان بی انصاف می خواهد دلم
هیچ بیکار ی نمی بینم درون شهر خود
چند فروند آدم علاف می خواهد دلم
خر مگس های زیادی در سیاست می پرند
بیست افکن صد عدد پیف پاف می خواهد دلم
من چه کم دارم ز تهرانی ِ غرقه در رفاه!!
شهرداری مثل قالیباف می خواهد دلم
این رفاه شهروندی خسته ام کرده ،لذا
زندگی با داف خود در قاف می خواهد دلم!
چون شنید این نکته ها «جاوید» با لبخند گفت
از عدالت خسته ام اجحاف می خواهد دلم
========================
لوله را نبندید
این لوله را نبندید ولله گناه دارد
هر کس که لوله بسته صد اشتباه دارد
هی پشت هم بزایید هر چند که گدایید
این راه انتهایش کی گفته چاه دارد؟
ایول به آن فقیر ِ محتاج نان ِ شب که
ده بچه توی خانه چون قرص ماه دارد
هر آدمی که زاید هی بچه پشت بچه
در بارگاه ایزد اجر و پناه دارد
تعداد بچه ها را هر کس کند اضافه
در پیشگاه دولت بس عز و جاه دارد
شب های جمعه یاران نهضت ادامه دارد
شب های دیگری هم البته راه دارد
مادر اگر نداری شیری برای بچه
غمگین مباش چون که شیر پگاه دارد
منوال گر همین شد ده سال بعد، ایران
مانند کشور چین صدها سپاه دارد
زایش به پشت زایش، دیگر نپرس از من
این بچه در نهایت یک سر پناه دارد؟
گر نان شب ندارد دیگر غمی ندارد
آن کس که صد مگاوات نیروی باه دارد!
رحمت به آن کسی که هر سال چند باری!!
در انتظار بچه چشمی به راه دارد
گر حاصلی نباشد در ازدیاد بچه
تولید کود آلی در مستراح!!دارد
«جاوید» رو به من کرد با حالتی غمین گفت
احمق ندیدی انگار، این هم نگاه دارد؟
==================
همراه با جام جهانی
دروازه بان زبده و خوش قامت ما
او که قیامت کرده در برزیل بر پا
باشد به جرم قتل گویا تحت تعقیب
چون کشته کـُل دختران را توی دنیا
****
با زیکنان فوتبال، جنگاوران با حال
باید حریف خود را چون آبکش نمایید
گر آبکش نشد هم با یک دو گل رضاییم
آن هم نشد ،نشد چون ،از دم عزیز مایید
****
باید بکند دوباره محشر بر پا
تیمی که بُود امید پیروزی ما
با هر شوتش بدون شک باید گفت
لا حول ولا قوةالابالله
***
دوش با من گفت فردی ژورنالیست
می شود امشب نتیجه هیچ بیست
بیست مال ما و آرژانتین هیچ
آرزو که بر جوانان عیب نیست
**
کاش امشب داور ما خر نبود
چشم و چالش این همه پنچر نبود
کاش امشب داور ما خر نبود
چشم و چالش این همه پنچر نبود
کاشکی این داور آشفته حال
لایق شیران سم آور!!! نبود
پ.ن:من ازهجو بدم میاد ولی در برابر این داور نتونستم مقاومت بکنم ولی در برابر بیت های بعدی مقاومت کردم!
شیران: همون جمع شیر خودمونه
سم آور:بازم همون سماور خودمونه که ضرورت وزن اینجوریش کرده!
****
زبان حال و دعای خیلی از مربیان کاردان و زُبده ی فوتبال ما:
خدایا چنان کن سرانجام کار
که کیروش شود عاقبت خوار وتار
چنان عرصه بر او شود تنگ که
شبانه کند از وطن الفرار
پس از رفتنش شخص کفاشیان
شود بنده ی زُبده را خواستار
****
الهی خیر نبیند کیروش مست
که کرده تیم ما را خوب و یک دست
اگر دستم رسد بر یقه ی او
کنم او را به یک دیوار پیوست
******
دعا برای بازی با بوسنی:
خدایا داوری ده چشم گاوی
درشت و تیز بین و بیست و عالی
پنالتی گر که شد آن را ببیند
نه که آن را نماید ماست مالی
چرا باید که شیران سماور!!
شود هی مصرف این بیخیالی؟؟
و یا صد اگزوز از انواع خاور
شود تقدیم فرد لاابالی
********
خدایا یوزها را شیر فرما
حریفان را غـُل و زنجیر فرما
اگر داور چش و چالش خراب است
برایش عینکی تدبیر فرما
نکن گل را نصیب تیم بوسنی
گل ما را ولی تکثیر فرما
=====================
تورم:
تورم آی تورم ای تورم
الهی که بشی از بیخ و بن گم
«الهی خیر از عمرت نبینی»
نری توو باغ مردم گل بچینی
تو با اون هیبت و تیپ و قیافه
منو مثل همه کردی کلافه
تویی که دشمن جیب ِخرابی
مخالف با حساب و با کتابی
همه دارن سر نرخ تو دعوا
یکی پایین می گه اون یکی بالا
تو دور ِ سفره ی مردم نشستی
ولی راه همه چیزا رو بستی
پرید از دست تو مرغ و مسمی (مسما)
پریده میگو و ماهی حلوا
ورم کرده ز دست تو طحالم
شدی مانند یک انگل وبالم
اگرچه ده برابر شد حقوقم
ولی در آخر هر ماه بوقم
به گردن بس که حق الناس داری
ورم فرموده و آماس داری
اگرچه ناجوانمردی و پستی
ولی از قهرمانان دو هستی
بزرگ و کوچک و از مردو از زن!
همه در حسرت تک رقـّمی تن
و با تک رقمی های دروغین
می سازن کام بعضی ها رو شیرین
اگر از خانه مان نسلت شود گم
برای نذر خود می رم سوی قم
سه تا میش و دوتا قوچ و دو تا بز
می دم قربونی ات با فیس و قمپوز
کباب کنجه و حلوای ارده
دوباره روی سفره بر می گرده
رمق می گیره دست و پنجه ی ما
دُرس می شه کباب کنجه ی ما
ورم از دست پاهامون می ره در
دوباره باد می شه چرخ پنچر
اگر نسلت نشه گم لااقلن
بشی هم وزن مردم لااقلن
در آون صورت میشی خوش تیپ و خوشگل
گرونی های کالاها میشه ول
اگه در کار و رفتارت کلک نیس
بشی تک رقمی هم پر بدک نیس!
تورم شـروُ کم کن جون «جاوید»
در این مورد نکن یه ذره تردید
در خصوص کار زشت شاهین نجفی در لخت شدن خود و گروهش در کاناد پس از اجرای برنامه به بهانه ی حمایت از زندانیان بند 350 اوین:
بکش پایین:
اگر حقی زتو خوردند مسئولین، بکش پایین
اگر یارانه ات شد صرف آن و این ، بکش پایین
برای اعتراض ِ بردن سهم ِ خزر با زور
برای قطع دست نابکار چین ، بکش پایین
اگر دادند سهمت را که خـُب فورن بکش بالا
ولی سهمت اگر شد یک بیلاخ همچین!،بکش پایین
اگر در بند ها عریان کنند افراد را بازور
برو بر روی صحنه مثل یک شاهین!! ، بکش پایین
برای حس همدردی بخوان آواز و بعد از آن
برای التیام عقده ی تحسین، بکش پایین
به هر جا عدل حاکم بود بی پرسش بکش بالا
وگر ظلمی نمایان بود آهنگین ،بکش پایین
تجاوز شد اگر برحق مظلومی نخور غصه
برو جای بلندی راحت و سنگین ، بکش پایین
هپی ها را اگر بردند در سلول باکی نیست
به جایش بهر هم دردی برو قزوین ، بکش پایین
اگر راه بهشت آسفالت شد بهتر وگرنه هم
برو بر روی جاده خاکی ات بنشین ، بکش پایین
خلاصه هر زمانی ظلم از سویی هویدا شد
نشو ناراحت و افسرده و غمگین ، بکش پایین
تو هم «جاوید» زیپ آن دهانت را بکش بالا
وگرنه گویمت لامذهب بی دین ،بکش پایین
****
برای دیده شدن شورت را نکش پایین
نکن بهانه ستم دیدگان ِبند ِ اوین
کجا برم به که گویم شکایت دل خود؟
در این زمانه که گنجشک می شود« شاهین»
=====================
یواشکی:
از مانع و حصار من ِ زن یواشکی
اجبار نیست بر سر بانوی این دیار
باشد حجاب و مقنعه عمرن یواشکی
من مایلم که موی پریشان کنم ، ولی
گفتند حق توست اساسن یواشکی
خوشحالی ام کنم به در از روی پشت بام
اما به بند می شود این تن یواشکی
موسیقی مجاز ، مجاز است و آلتش
پنهان به پشت پرده شدیدن یواشکی
رقص کمر و حرکت موزون اگر کنی
اشکال یوخ! ولی همه لطفن یواشکی
گر دل ربود دختری از یک پسر ،چه باک
در کوچه های آخر جردن ، یواشکی
«دیدم به خواب خوش که به دستش پیاله بود»
می خورد جرعه جرعه دقیقن یواشکی
«دولت مساعد آمد و می در پیاله بود»
آهسته رفت جانب خوردن یواشکی
برداشت روسری ز سرش دختری و گشت
انداختش به داخل یک ون یواشکی
لیلا ز ترس قوم کفن پوش ِدردمند!
بوسیده شد فلک زده در کن یواشکی
باید کند دفاع دلیرانه ای ز خاک
حتی جناب آریوبرزن یواشکی
باید خورند نیزه و شمشیرها به هم
هنگامه ی نبرد تهمتن یواشکی
«جاوید » هم ز موضع دلواپسی ،مـُدام
وِر می زند به قاعده لیکن یواشکی
============
دلواپسی
از جواب منفی دختر بسی دلواپسم
چون نکرده مـِهر را کمتر بسی دلواپسم
این جواب منفی و این مهریه گور باباش
چون که گفته مردک عنتر بسی دلواپسم
***
دلواپسم از این که تنبان من دو تا شد
یک عشق خوب و تازه وارد به ماجرا شد
آمد چو عشق تازه یک باره سوی منزل
از سوی همسر من دیروز کودتا شد
*******
دلواپسم از این که، بابای همسر من
دیروز از طویله، دزدیده یک خر من
بسته به جای آن خر ، یک رأس اسب ابلق
تا که شود خریت ، یک ذره باور من
****
دلواپسم از این که برگشته دوره ی شاه
ارزان شده دوباره هر چیز قدر دلخواه
در کوچه و خیابان شد بی حجاب دختر
با مینی ژوپ کوتاه مانند تـّکه ی ماه
فقر و فساد و فحشا،شد ریشه کن به شدت
دزدی و رانت خواری افتاده در ته چاه
دلواپسم به پیر و دلواپسم به مولا
آخر چرا دوباره برگشته دوره ی شاه
******
دلواپسم روز پدر بسیار بسیار
چون که رسد کادو به من خروار خروار
بانو دهد سوزن کراوات مطلا
منصوره فرزندم دهد یک دانه سشوار
منصور بابا هم که خواهد داد قطعن
یک ساعت رولکس با یک جفت شلوار
دلواپسی هایم نشد آخر که ناگاه
از خواب خوش بیدار گشتم با دلی زار
دیدم کنار تخت خود چیز کذایی
زیرپوش و یک جوراب با یک شورت خط دار
=====================
دلواپسم
«دوش با من گفت پنهان کاردانی تیز هوش»
ما ز دوری رُخ (بابک )همه دلواپسیم
(خاوری )جیم فنگ شد از کوری چشم حسود
ما ولی از کار این مردک همه دلواپسیم
هشت سالی( معجزه )آتش به خرمن زد ولی
از نبود گاز در فندک همه دلواپسیم
مرغ همسایه همیشه غاز بوده ، لاجرم
چون نبوده کفتر و اردک همه دلواپسیم
سال قبل از این به ما حمله شد از سوی( کلید)
چون نبوده در زمین هافبک همه دلواپسیم
خواست هر کس کک بیاندازد به تنبانش ،ولی
چون که در تببان ندارد کک همه دلواپسیم
تا ببیند، بشنود این نعره ی دلواپسی
از نبود عینک و سمعک همه دلواپسیم
چون که الفت داشتیم این سال ها با اختلاس
از نبود و قحطی قلک همه دلواپسیم
ما که یاران اصولیم و فروعاتی لذیذ
با خبر باشید که تک تک همه دلواپسیم
لیک با آن کاردان «جاوید» فرمود این چنین:
تا نگردیدید فورن دک همه دلواپسیم
================
نامه یک دانشجو به استاد
قربان روی ماهت ،ایول به دیدگاهت
دل می رود زدستم،استاد جان خدا را
من عبدم و عبیدم،مانند برگ بید
استاد عنایتی کن،حل کن تو ماجرا را
در امتحان غشیدم،از بس سوال دیدم
کردم به کیسه ی خود مجموع ماست ها را
با این سوال مشکل،شد کار بنده هم ول
«دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا»
من نمره ام خراب است،امیدمن بر آب است
استاد عنایتی کن درویش بی نوا را
قربان کیف دستت،استاد ناز ِشستت
با نمره ی قبولی تغییر ده قضا را
استاد ِمن کرم کن،از بار غصه کم کن
« باشد که باز بینم ،دیدار آشنا را»
رویم بگیر استاد،چون که ز دستم افتاد
دانی اگر چه رویم ،مصداق سنگ پا را
البته جزوه هایت،سخت است بی نهایت
این جزوه های مشکل،دق مرگ کرده ما را
من هر چه می زنم زور ،فرمول های ناجور
در کله جا نگردد،گویی است سنگ خارا
موضوع سکرت ما،مانـَد همیشه برجا
قولت دهم نفهمند ،این لطف و این صفا را
یک ترم با تو بودم،هر چند که غنودم-
هنگام درس دادن،اما بکن مدارا
یک نمره از بزرگیت،از همدلی و مردیت
هرگز نمی کند کم،رحمی کن این گدا را
استاد ،جان ِ«جاوید» بی هیچ شک و تردید
آن نمره می نوازد ،این طفل بی نوا را
قربان روی ماهت،مدهوش حـُب و جاهت
نیکی به بنده ی زار ، فرصت شمار یارا
استاد بس که خستم!، دل می رود ز دستم
با نمره ی قبولی ، بگذاز متکا را
===================
گریه های روی میز
چندین ره از اشتاب تو بیکفش و دستار آمدم»//مولانا
کدام گزینه بهتر است؟:
1-بیکار بودم در پی ات دنبال یک کار آمدم
2-بی کفش پایم زد تاول، بی معرفت کفشی بده
3- من در خیال خام خود با عشق جاگوار آمدم
4-چون (کیش ) بودی بنده هم با عشق بازار آمدم
***
«لطف تو از حد برون حسن توبی منتهاست»// عبید زاکانی
1-ای بت عیار من آدرس منزل کجاست؟
2-دیگر ِحسُن تو هم ثروت بابای توست
3-بهتر از این دو ولی کار تو در رقص پاست
4-لطف تو و حسن تو حلقه ی دام بلاست
***
«سیاه چرده بتم را نمک ز حد بگذشت» // عبید زاکانی
1- فشار خون من از بوسه اش رَود بالا
2-بنابراین بت من تا ابد نمی گندد
3- لذا همیشه بت من فشار خون دارد
4-غذای این بت رعنا همیشه پر نمک است
===============
سوال از شاعران
«ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی»// حافظ
کدام گزینه درست است؟:
1-چون یوسف کنعان ببرندت بفروشند
2-از شانس بدت داخل یک چاله بیفتی
3-معلوم شود داخل آن چاه چه کردی
4-داخل بشود بعد تو یک کفتر چاهی
****
« یک پند ز من بشنو خواهی نشوی رسوا»// مولوی
کدام گزینه درست است؟:
1-امروز برو پس ده فورن سبد کالا
2-یارانه نگیر امسال،باشد طلبت بعدن
3-خواهی نشوی رسوا،هم رنگ جماعت شو
4-کار بد اگر کردی،در بوق نکن جانا
«ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما»//مولوی
اما گزینه های زیر را رعایت کن :
1-اما مکن با کفش خود سوراخ ایزوگام ما
2- رفتی اگر بر بام ما مشکن ولیکن دیش را
3- بر دختر همسایه مان زآنجا نکن هرگز نظر
4- اما مواظب باش که پایین نیفتی بی خبر
****
« ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست »//سعدی
ولی؟:
1-دوری از یارانه از هجران او مشکل تر است
2-درد هجر فیس بوک از هجر او مشکل تر است
3-دوری از بابای خر پولش از او مشکل تر است
4-پس برایم هیچ مشکل در فراق یار نیست
===============
سبد کالا
« ای
بی سبد بکوش که صاحب سبد شوی »
از زیر خط فقر دلیرانه رد شوی
گر صف طویل بود نترس از طویلی اش
باید خلاصه جا زدنت را بلد شوی
با یک فشار بر چپ و با هـُل به سمت راست
بر دیگران مشابه سنگ لحد شوی
با هر کسی که معترضت شد بلا درنگ
دستی به یقه رفته و یک لحظه بد شوی
چون جا زدی به زور خودت را درون صف
باید برای دیگر افراد سد شوی
وقتی سبد گرفتی و کارت تمام شد
باید برای پاره کلاهت نمد شوی
با این سبد دیون خودت را ادا بکن
تا راحت ازمصائب چک یا سند شوی
مرغش خوراک سال تو را جور می کند
گر صاحب هزار فن و صد هنر شوی
شد قافیه ز شدت شادی عوض، ولی
ای با سبد بکوش کمی شاد تر شوی
چون این سبد به زندگی ات نور می دمد
در طی اوچ ثانیه زیر و زبر شوی *
از برکت وجودی این شیئ نازنین
پول دارتر ز والتون و شیخ قطر شوی **
دیگر کمان قامت تو راست می شود
کی زیر بار غول گرانی دمر شوی؟
ای بی خبر ز ذلت و فقر مـُدام ما
باید که از مصائب ما باخبر شوی
« جاوید» هم به قدرت تو رشک می برد
گر با سبد ز کو چه ی او رهگذر شوی
* اوچ= به ترکی یعنی 3
** آلیس والتون میلیاردر آمریکا یی
**
«به نام خداوند شور آفرین»
خداوند «ستار» و«نوش آفرین»
و بر خالق «آنجلینا جولی»
دو صد باریکلا ،هزار آفرین
===================
دزد
تمام
مملکت سر تا به پا دزد
ممل دزد و فـَتل دزد و حنا دزد
یکی در روز روشن می برد مال
یکی در شام تار و در خفا دزد
فلان آقا به هنگام سواری
یکی دیگر به هنگام شنا دزد
یکی در پشت میزش می رباید
و آن یک توی بازار طلا دزد
یکی از مال دولت می ستاند
و گاهی می زند مال گدا دزد
فلانی خورده پول نفت مردم
و با آن رفته سوی کربلا
،دزد
کسی چل سال خون در شیشه
کرده
و برده با خودش سوی منا،دزد
زیارت کرده گرچه خانه اش را
ولی برگشته از سوی خدا،دزد
یکی می اختلاسد از فلان بانک
و بانک از دیر و زود بهره ها دزد
یکی رو راست از دیوار مردم
یکی در حالت خوف و رجا دزد
وبعضی هم خردمندانه هستند
رفیق قافله ،همراه با دزد
همه فریاد سردادند آی دزد
یکی فرمود که کی و کجا دزد؟!
طرف چون رفت و در خارج تمرگید
همه گفتند با صوت رسا دززززززززد
دوباره روز از نو روزی از نو
تمام مملکت سر تا به پا دزد
یکی با کم فروشی می شود دزد
یکی در موقع ذکر و دعا دزد
پزشکی زیر میزی می رباید
مهندس وقت احداث بنا دزد
فلان شاعر رُباید شعر( نیما)
زند گاهی به افکار( زولا)
دزد *
بیافتد دوراگردر دست «جاوید»
شود این شاعریک لا قبا دزد
* امیل زولا: نویسنده
برجسته قرن نوزدهم فرانسه
===============
سبد کالا
با اجازه ی نیما:
آی مسئولین که راحت سر به بالینید
چشم خود را بسته و چیزی نمی بینید
یک نفر این بار جای آب
در صف می سپارد جان
می سپارد جان خود را بابت یک بسته ی کالا
همین حالا
آن زمان که راحت و آرام
بی خبر از غصه ی صبحانه و چاشت و ناهار وشام
با نوای روح بخش دیم دارام رام رام
سر به بالینید و چیزی را نمی بینید
یک نفر در سوز سرما توی صف مانده
از تو و از ما و من رانده
بابت چیزی به نام بسته ی کالا
می پرد بالا همین حالا
یک زمان ما هم کرامت داشتیم
آدمی بودیم و حرمت داشتیم
تازه خیلی هم سخاوت داشتیم
هر که آمد قسمتی از حق ما را خورد و بـُرد
پوکه های خالی اش اما سپرد
ما ولیکن بابت مرغ و پنیر و زهرمار
باید از صبح سحر تا شام تار
در صفی از شوش تا نزدیک ری
خسته و سرخورده در این گونه صف
وقت ما گردد تلف
آی ای آقای روحانی
ای عزیز ناز جان جانی
یک نفر این بار جای آب
در صفی در جایی از ایران
می سپارد جان
*********
خبر 1: به بازنشستگان تامین اجتماعی که حقوق ماهانه آنها بیشتر از ۵۰۰ تومان است سبد کالا تعلق نمیگیرد
خبر2: محمود احمدی نژاد مشمول دریافت سبد کالای حمایتی دولت شد.
مش حسن ممنون که از بنده حمایت می کنی
روغن و مرغ و برنجت را عنایت می کنی
بنده ی درمانده و محتاج را با لطف خود
رو به سوی سفره ی بهتر هدایت می کنی
تخم طلا
من به قربان وقارت همسرم
من فدای چشم و چارت همسرم
گرچه غـُد و پاچه ورمالیده ام
با صدای قدقدت حالیده ام
قوقولی گویان سلامت می کنم
هرچه می خواهی به نامت می کنم
ای بنازم مقعد زرینه ات
ای بلا گردان ران و سینه ات
تا شود باز از تو آن سوراخ تنگ
می گذاری بر زمین چیزی قشنگ
تازگی ها می کنی تخم طلا
دلربا،طناز،ای ظالم بلا
ای هوار و ای هوار و ای هوار
می کنم بنده به تخمت افتخار
گفت باید مرحبا و ایولت
قیمت تخمت فزون از هیکلت
نیست در قلبم دگر دلواپسی چون نخواهد خورد تخمت را کسی
********************************
حافظ+من:
« به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم»
اگر بد آمد از آن یار بد کناره کنم
**
حافظ+من:
« یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش»
هست هم نق نقو و هم شکمو مثل نـَنَش
**
حافظ+من +سعدی:
« زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد»
یقه ی ساقی گرفت گفت حجابت کجاست؟
ساقی خوش خنده گفت یقه را ول کن بابا
«هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست»
**
حافظ+من:
« به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد»
و در قیافه زده مـُهر بر تز داروین
======================
- ۹۳/۱۱/۱۲